معجزه خدا

تلخ و شیرین روزهای انتظار

معجزه خدا

تلخ و شیرین روزهای انتظار

معجزه خدا

این وبلاگ دلنوشته های زنی است که دوست دارد دوباره مادر باشد
دلتنگ روزهای مادرانه است

آخرین مطالب

بهار آمد و بلبل ترانه خوان آمد

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۴۳ ب.ظ

سال ها بود که از نوروز بدم می آمد ، نه  فقط  نوروز از هر مناسبتی که مردم را دور هم جمع کند ،  دید و بازدیدهای اول سال آزارم می داد ، نوروز برای من پر بود از پرس و جوهایی که جوابی نداشت، دیگرانی که انگ تنبلی و بی خیالی بر پیشانیم می زند و منی که حرف های دلم آن قدر ممنوعه بود که جز سکوت و شکستن بی صدا  جوابی نداشتم ، گاهی دلم تنگ می شد برای سال های کودکی و نوجوانی و حتی یکی دوسال اول ازدواج که با چه شوق و ذوقی  شمارش معکوس بهار را به انتظار می نشستم و دلم قنج می رفت برای دیدو بازدیدهای بهاری ،  حالا اما از نوروز بدم می امد ،، لحظاتی که دور هفت سین می نشستیم بی اغراق لحظات سختی بود ، خانواده های دور و بر که عکس های نوروزی می گرفتند ، بچه هایی که نسبت به سال قبل بزرگ تر شده بودند ، اعضای جدیدی که به خانواده ها اضافه می شدند و آغوش هایی که پر بودند ، و صدای خنده هایی که بلند می شد و انگار با هر سال تحویل توی ذهنم می گذشت که یک بار دیگر هم خورشید به دور زمین گشت و تو باز هم تنها هستی ، باز هم کسی مادر صدایت نمی کند ، نکند هیچ وقت ..........


نوروز 94 اما قرار بود شروع روزهای مادرانه ام باشد ، منی که در بهار زاده شده ام ، در بهار عاشق شده ام ، حتی  در کودکی حس زیبای خواهرانه را در بهار تجربه کرده ام حالا قرار بود در بهار مادرشوم ، باید خودم را برای دید و بازدید های نوروزی آماده می کردم ، این بار من هم حرفی برای گفتن داشتم ، چقدر دلم برای دوستان قدیمی ام تنگ شده بود ،، همان ها که گاهی پیام هایشان را بی جواب می گذاشتم و یا در کشاکش روزهای بلاتکلیفی و انتظار تماس هایشان را درست  جواب نمی دادم ، حالا باید یکی یکی شان را پیدا کنم ، حالا زندگی من هم شیرینی هایی دارد که برایشان تعریف کنم باید هر طور شده پیدایشان کنم و.......

اما بهار زندگیم در پاییزی ترین شب سال پر کشید و داغش را تا ابد بر دلم گذاشت ، از حال و هوای  غمزده روزهای نوروز 94 هرچه گه بگویم کم است ، روزهایی که به قول قدیمی ها برای دشمنم هم آرزو نمی کنم ، روزهایی که مجبور بودم لبخند بزنم در حالی که بغض سنگینی در گلویم داشت خفه ام می گرد روزهایی که فقط حواسم را جمع می کردم تا کسی اشک هایم را نبیند و....

اما امسال همه توانم را در پاهایم جمع کردم ، باید بر می خاستم ، باور می کردم که بهار بی توجه به حال دل های ما می آید ، باید دلم را به شور و نشاط خیابان ها می سپردم ، باید هوای بهاری را نفس می کشیدم و معجزه خدا را در کوهها و دشت ها و سبزه زار ها به تماشا می نشستم ، زیر باران درشت و ناگهانی بهاری قدم می زدم ، چشم هایم را به آسمان نیمه ابری می دوختم و برای سلامتی غنچه ها و بازشدنشان دعا می خواندم ، دلم را باید به دست جوانه های سرسبز درختان می سپردم تا بار دیگر رویش و زایش و زندگی را به یادم بیاورندو......

این بار چشم هایم را بستم و از مهربانترین عالم خواستم که صبورم کند ، صبورم کند تا با همه حسرت ها و نداشتن ها و خستگی ها ، زیبایی رقص ماهی ها را حس کنم ، صبورم کند تا آواز پرستوهای بهاری دلم را به وجد بیاورد و سکوت خانه ام را در هم شکند ، صبورم کند تا بغل باز کنم و با همه مهربانیم فرشته ای  را که قرار است خاله صدایم کند را در آغوش بگیرم ، صبورم کند تا خواهر کوچکم ، همبازی کودکی هایم را در در آغوش بگیرم و بوی معچزه انگیز شیر مادر مستم کند ، و خدا راشکر کنم که هیچ گاه طعم تلخ انتظار را نچشیده است ، خدا را شکر کنم برای مادربزرگ شدن مادرم پدربزرگ شدن بابا آنقدر که یادم برود این روزها باید جشن تولد یکسالگی بهار را می گرفتیم و سال پیش رو همچان برای ما پر از نگرانی ها و علامت سوال های بیکران است .........

نوروز امسال بعد سال ها برایم شیرین است ، نه از آن جهت که درد هایم فراموش شده باشند ، نه ،بعضی داغ ها و حسرت ها چه بخواهیم  و چه نخواهیم همیشه هستند ، شاید حتی کمرنگ هم نشوند ، اما به لطف عزیز بخشنده و کریم  بهار را حس می کنم ، ریه هایم را از نسینم روح افزای بهاری پر می کنم و دعا می کنم  برای جوانه زدن همه درخت ها و گل ها ، دعا می کنم برای به بار نشستن همه شکوفه ها و لبخند می زنم به طبیعت ، و خدا را شکر می کنم برای این همه بهانه،  برای حس خوب خاله بودن ، برای حس خوب نگاه کردن در چشم های مردی که به مهربانیش ایمان دارم ، برای خنده های از ته دلمان  که بهانه هایش شاید خیلی خیلی کوچک باشند اما حس خوشیختی را توی رگ هایمان تزریق می کنند،برای مادر مهربانی که هست تا روز مادر بغلش کنم وببوسمش ، به شاخ گلی مهمانش کنم و بوی بهشت را از آغوشش حس کنم ،خدایا شکرت همیشه هوای دلمان را داشته باش ، همین که حواست به ما باشد یعنی خوشبختی ............



 پی نوشت اول :و سلام می کنم به به بانوی آب و واینه به مادرانه جاویدان تاریخ ، به آغوش پر مهر امامت به ام ابیها آرام دل بی قرار نبوت السلام علیک یا فاطمه الزهرا

پی نوشت دوم : این روز ها بهانه ای است برای بوسیدن دست های پر  محبت مادرها ، نکند میان حسرت ها و  غصه های مادرنبودن ، مادر داشتن را که بی شک موهبت بزرگ خداست به فراموشی بسپریم.

پی نوشت سوم : روح همه مادرهای در گذشته و همه آن هایی که شاید هیچ گاه کسی مادرصدایشان نکرد اما سرشار از عطوفت مادری بودند قرین رحمت حق ، سر سفره حضرت زهرا مهمان باشند ان شااله

عیدتان مبارک و التماس دعا


۹۵/۰۱/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر قریب

نظرات  (۱۹)

۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۳۷ ✿✿ یاشل ✿✿
سال نو مبارک
ایشالا سالی که میاد هم تو به آرزوت برسی هم من
داشتم به این فکر میکردم که چقدر بده آدماییکه از دلت خبر نداشتن در مورد بچه دار نشدنت حرف میزدن و مثلا بیخیالی و تنبلیو بهت نسبت میدادن.چقدر باید مواظب قضاوتامون باشیم
به نظر من در مورد کار تو تا وقتی بچه ت به دنیا نیومده به کسی نگو و ذوق نکن و منم تا وقتی پای سفره عقد ننشستم نباید به کسی بگم.این صرفا یه تجربه س
پاسخ:

سال نو شما مبارک عزیزم

شرایط به گونه ایه که متاسفانه آدم به خیلی چیزا و خیلی کسا بدبین می شه حق با توهه..........

سلاااام عزیزم.
سال نو بر تو مبارک. روزت مبارک مامان سحر. ببخشید با تاخیر. نت نداشتم که زودتر بگم. 
ان شاالله سال پیش رو سال رسیدن به آرزوهامون باشه.

میگم تو هنوز خواهرزاده تو بغل نکردی؟! وووی من که عاشق رضام. هرچند اخموئه و نازنازی و همش غر میزنه. اما وقتی میخنده دلم براش ضعف میره. اون دو تا گل پسرهای برادرهام هم که خیلی خیلی دوستشون دارم. 

حس خاله بودن و عمه بودن خیلی شیرینه. من حتی بچه جاریم که حتی هفته های بارداریمونم عین هم بود هم همش بغل میگیرم و باهاش بازی میکنم. این طفل معصوم ها که گناهی ندارن. حیف که حسرت نداشتن ها ما رو از همه بیزار کرده.  
عزیزم خوشحالم که این نوروز دیدت کمی تغییر کرده. ان شاالله نوید خبرهای خوب باشه.
پاسخ:

سلام مرضیه جون فک کنم منظورم رو خوب نتونستم بگم تصور بچه داشتن خواهرم راستش اوایل   برام سخت بود ولی  حالا  آنقدر برام شیرینه که نگو ، حیف که نزدیک ما نیستن وگرنه خورده شده بود فسقلی توسط خاله اش شیرین ترین ترین لحظات وقتایی بود بغلش می کردم ..........

عیدت مبارک سحرجان :-*
پاسخ:

ممنون عید شمام مبارک

خداوند سال جدیدت رو سال رسیدن به آرزوهای زیبات قرار بده...
پاسخ:
ممنون ان شااله بری همه
سلام سحر جان سال نو مبارک انشاالله سال خوبی داشته باشی بدون حسرت گذشته
پاسخ:
سلام ممنون عزیزم ان شااله
سحر جان روزت مبارک، انشالله سال دیگه با نی نی نازت سر سفره هفتسین بشینی عزیزم برات بهترین ها رو میخوام
پاسخ:

ممنون عزیزم ان شااله  آرامش سهم همه باشه در سال جدید

 عیدی که هیچ وقت منتظرش نبودم.....بجای هفت سین قاب عکس پدرم و بجای شیرینی خرما و بجای روبان قرمز روبان مشکی بود .......و بجای عیدی همیشگی پدرم اشک های بی امان ما......
پاسخ:

تسلیت می گم عزیزم ، خدا بهتون صبر بده ، ان شااله پدرتون سر سفره حضرت زهرا مهمان باشند

سلام سال نو مبارک گلم . باز هم مثل همیشه زیبا نوشتی . برخلاف اینکه گفتم امسال عید نمیرم شهرستان یه هفته زودتر رفتم روزای اول خوب بود ولی دیگه واقعا دارم کم میارم هرجا بری یه خانم باردار هست اولیش جاریم حرف نزنی میگن حسوده حرف بزنی دلسوزی بیجا میکنن از حس ترحم بدم میاد واقعا . ازدیشب با شوهرم بدعنق شدم دیشب تا خود صبح گریه کردم اخه چرا ؟ چرا ما نباید طعم مادرشدن رو بچشیم اگه بارداری منم نرمال بود اردیبهشت باید زایمان میکردم ولی نشد چون خواست خدا نبود . یه بار دیگه هم دوماه پیش ای وی اف کردم نشد که نشد .دلم یه تنهایی چندروزه میخواد . همه حرفام مونده تو دلم دارم منفجر میشم . به هرکس که نمیشه دردتو بگی . ولی این زجر و ناراحتی که ما تحمل میکنیم همه ثواب میشه برامون مطمئن باش .  خدا ادمهای صبور رو دوست داره ولی دعا میکنم ثمره صبرمون رو هر چه زودتر بده . 
پاسخ:
سلام عزیزم ، سال نو شمام مبارک ، دیگه باید همه مون بپذیریم که حال و هوامون مثل هوای  بهاره گاهی بارونی و ابری ، گاهی آفتابی و گاهی هم نیمه ابری ، گره کارمون هم فقط به دست خود خود خداست پس حتما اجر صبوریامون رو می ده ، التماس دعا دوست خوبم
آهان. از شما دور هستن. 
ان شاالله خدا دو تا شیطونش رو به خودت بده که حوصله هیچ بچه ای رو دیگه نداشته باشی. 😊😉
پاسخ:

ان شالله خدا کنه روزی برسه که هیچ زنی تو دنیا حسرت مادر شدن تو دلش نباشه

سلام من همین الان وبلاگتونو خوندم خیلی اتفاقی
امیدوارم خیلی زود مادر بشید و به خدا ایمان داشته باشین و فقط خودش بخواین فقط.و فقط از خدا نه هیچکس دیگه
راستی من هم خالم تقریبا 5 سال بچه دار نمیشد مشکل فیبرون رحم داشت و قبل از اینکه باردار بشه عمل کرد و 9 تا فیبرون دراورد مشکل تخمک داشت و همسرش هم مشکلا4تی داشت و البته سن خالمم زیاد بود 37 سال که خوب شانس بارداری رو خیلی کمتر میکنه تقریبا 1 سال و نیم پیش دکتر بزرگ علوی رفت و باردار شد و الان یه دختر ۳ سال و نیمه داره دکتر میگفت فقط 5 درصد شانس بچه دار شدن.داشتی ولی خدا خواست و بچه دار شد اگه میتونین پیش دکتر بزرگ علوی برین اشناهای دیگه ای هم دیدم که پیشش رفتن و نتیجه گرفتن من دلم.روشنه به امید خدا خیلی زود مادر میشین
پاسخ:
سلام رویا جان خوش آمدی ممنون که برا خوندن نوشته هام وقت گذاشتی ، خدا معجزه زنگی خاله ات رو بهش ببخشه ، ان شالا سهم همه منتظرا بشه ، التماس دعا عزیزم
سلام سحر جان.عیدت مبارک... من چند روز پیش اتفاقی وبلاگتو پیدا کردم.با خوندنه داستان زندگیت فقط اشک ریختم و اشک ... کاملا احساستو اون لحظه ای که دیگران برچسب تنبل بودن و بی خیال بودن رو بهت میچسبونن رو درک میکنم.من که امسال تا اونجائی که میتونستم مهمونیا و نرفتم و تنهائی رو ترجیح دادم.. از ته دل از خدا میخوام که تجربه حس مادری رو به هر کسی که آرزوشو داره بچشونه... ؟؟؟ رویای عزیز میشه ادرس یا شماره تلفن از دکتر بزرگ علوی رو اینجا بذاری؟؟؟
پاسخ:
سلام فهیمه جان  خوش اومدی عید شمام مبارک دعا می کنم  سال دیگه بهترین سال تحویل زندگیت رو داشته باشی ...........
دلم گرفته خیلی.... همه حرفات حرف دل منه.... خدا به هممون کمک کنه
پاسخ:
قربونت دلت بشم خواهر ، خدا به همه مون کمک کنه التماس دعا
فهیمه جان این شماره دکتر بزرگ علوی اگه میخوای بری باید زود وقت بگیری معمولا اگه بار اول باشه باید چند ماهی تو نوبت باشی حالا امیدوارم زود جواب بده 22264786
سلام سحر عزیزم

زندگی ماهمینه دل خوش کردن به همه شادی های کوچک برای رسیدن به شادی حقیقی شاید این جاو شاید هر جایی که آن مهربان بخواهد.....
سلام عزیزم .ممنون که از عید و خاله بودنت نوشتی.انشاالله به زودی از مادرانه ها بنویسی.
مهردار منم سلام می رسونه.
سلام سحرحونم...
خوبی؟
ان شاالله مادرانگی هممون نزدیکه
سلام عزیزم.
سحر جریان آی وی افت رو تو کدوم مطلب نوشتی؟ میخوام بخونمش و اطلاعاتی بدست بیارم.
نمیدونم کی بود و در کدوم پرده نوشتیش.
پاسخ:
سلام مرضی جون  وبلاگ من تقریبا همش در مورد آی وی افه آخه من  تا الان جمعا چهار بار انتقال جنین داشتم ولی تو آرشیو مربوط به خرداد که بری تقریبا از پرده شش دیگه مربوط به ّی وی افه قبلش در مورد بیوپسی و ایناست که خیلی به دردت نمی خوره
سلام سحر بانو، نوروز رو مجددا بهت تبریک می گم. امیدوارم بهار امسال فصل شکوفایی معجزه سبزت باشه. قسمت من که ظاهرا حالاحالاها انتظار هست! مشکلات ما یکی یکی حل می شن و ده تا ده تا اضافه! و برنامه تلاش برای پدر و مادر شدنمون همینجور ماه به ماه عقب میفته! می ترسم از روزی که همه شرایط فراهم باشه ولی سن مادر شدن من دیگه تموم شده باشه! الان دیگه من دارم به لب مرز سن مادر بودن می رسم و هنوز نمی دونم با توجه به داشتن تخمدان پلی سیستیک مشکل باروری خواهم داشت؟ و چه مسیر درمانی پیش روم خواهد بود! فقط می دونم زمان داره به سرعت می گذره و زندگی روی یاری به ما نشون نمی ده. خدا عاقبت همه مون رو به خیر کنه، مخصوصا تو بانوی نازنین که از نوشته هات پیداست چه دل پاک و مهربونی داری و چه مادر شایسته ای خواهی بود.
پاسخ:

سلام پروانه جان سال نو شما هم مبارک عزیزم بچه دار شدن مخصوصا برا شمایی که مشکل جدی ندارین و ان شاله می تونی یه بارداری طبیعی و راحت رو تجربه کنی منافاتی با کار و فعالیت و درگیری های دیگه نداره بلکه ممکنه حتی در شرایطی یه نقطه پرش هم باشه .........

امیدوارم خیلی زود زود بیای همین جا و خبر بارداریت رو بهم بدی ، فقط فرصت رو از دست نده

التماس دعا

چقدر این پستت حرف دل منه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی